رهبران خوب با اهدافشان هدایت میشوند و ذاتا از شرایط موجود ناراضی هستند. آنها حتی وقتی به قله یک کوه میرسند، به دنبال قله دیگری میگردند تا آن را فتح کنند.
رهبران بزرگ همیشه این نکته را بهخاطر دارند که باید هدفشان را با دیگران در میان بگذارند و از تیمشان بخواهند که برای فتح قله به آنها بپیوندند.
- مالکش باشید
وینستون چرچیل میگوید: «قبل از اینکه بتوانید با احساساتتان الهام ببخشید، باید خودتان در آن غرق شوید. قبل از اینکه بتوانید اشک آنها را درآورید، باید اشکهای خودتان سرازیر شود. برای متقاعد کردن آنها باید به آنچه میگویید ایمان داشته باشید.» احساس و اعتقاد راسخ شما بسیار متقاعدکنندهتر از سخنانتان است. اولین کسی که باید از هدفتان هیجانزده شود، خود شما هستید. - قلبها را تسخیر کنید
یک حکایت قدیمی چینی میگوید که «خواسته» انسان مانند ارابهای است که توسط دو اسب کشیده میشود: «ذهن» و «احساسات». برای به جلو راندن ارابه، هر دو اسب باید آن را در جهت یکسانی بکشند. با دادن دلیلی به افراد برای اهمیت دادن به هدف شما قلبهای آنها را تسخیر کنید. - درباره اهدافشان صحبت کنید
بسیاری از رهبران تلاش میکنند تا هدفشان را به اشتراک گذاشته و سپس آن را به انگیزههای تیم ربط دهند. بهجای آن، زمانی را به شناخت اهداف افرادتان اختصاص دهید و هدف سازمان را به اهداف آنها گره بزنید. - آن را ساده کنید
افراد تحت تاثیر نظریههای پیچیده و ایدههای انتزاعی قرار نمیگیرند. بهترین ارتباطسازان مطالب پیچیده را میگیرند و آنها را ساده میکنند. رهبران بزرگ از واژهها و توضیحاتی استفاده میکنند که درکشان ساده است و در نتیجه همه میتوانند هدف آنها را بفهمند. - با سخنان خود تصویری واضح را ترسیم کنید
اگر هدفتان مبهم باشد، «غبار ذهنتان بهتدریج به مهی غلیظ در سازمان تبدیل خواهد شد». مردم با تصاویر فکر میکنند و بهخاطر میآورند. برای دستیابی به هدف، ایدهای برای ذهن و تصویری برای قلب به افراد بدهید. درباره مشتریان معمولی و مهم خود با آنها صحبت کنید، مثلا شهروند سالخوردهای که اگر کمی خدمات بیشتر به او ارائه شود، روزش به خیر خواهد شد. - بر کسب نتیجه متمرکز شوید
امیدوارید به چه موفقیتی دست یابید؟ انتظارات شما از تیم چیست؟ ببینید چه باورها، کارها و رفتارهایی لازم است تا گروهتان نتایج موردنظر را خلق کند. سپس آنها را با تیمتان در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید